الان 1 سالی میشه که ارتباطاتم رو محدود کردم.
همه خونواده خسته شده بودن.خودمم همین طور.
فکر کن شب ساعت 4 بخوابی،صبح (اگه کلاس نداشته باشی)، ساعت 6 7 بیدارشی،
بعد هم از همون موقع یا باید با یکی بری که لباس بخره،یا با یکی بری که نمی خواد با bf ِ جدیدش تنها بره،یا بری برای بار N ام  یه فیلم رو ببینی،برای یکی که تنبلیش میاد کتاباشو از انقلاب بگیری،
یا یکی رو راضی کنی با bf اش  آشتی کنه،یا به عنوان"خواهر"! ِ بعضیا بری باهاشون بیرون.
بعضیا هم که پول تو جیبیشون کم میومد و خرج درس و دانشگاهشون (همون gfشون) می رفت بالا و بالاخره دوستی واسه همین جور موقع هاس دیگه!
(ضایع ترین و احمقانه ترین قسمتش همین جا بود،که قبض موبایلشونو که حتی بعضی وقتا میان دوره بود،من می دادم! فکر می کردم دوستی باید کامل و بی چشم داشت باشه دیگه.حالا طرف هرکی می خواد باشه.فقط باید دوست باشه!)
....
بعد هم می گفتن به به !چه دختره خوبیه این عقربه!(منظور از خوب،اینجا همون خره ها!)
همیشه میشه روش حساب کرد!
خلاصه شده بودم خواهر و برادر و مامان و بابا و عمه و عمو و  کل فک و فامیل ِ چند نفر.
البته خیلیاشونم بودن که بی هیچ چشم داشتی ، هرکاری برام انجام می دادن.
منم از یه سال پیش،بعد از اون همه تجربه های تلخ وشیرینی که با هر کدومشون داشتم،دوستای واقعیم رو مشخص کردم و رابطه ام رو با بقیه شون کم و تموم کردم.
الان این یه ساله همه ی اون دوستایه به ظاهر دوست رو گذاشتم کنار.
تو این یه سال ، با وجود دوستای واقعیم،دارم بهترین روزا رو تجربه می کنم.
خوشبختانه کم هم نیستن.
به قوله یکی از دوستام، من یه کلکسیون ِ دوست دارم که از هر جنس و نژاد و فرهنگ و سن و شغل و ... یی توش پیدا میشه!
بین همه اینا هم دوس جون و مخمل از همشون بهترن.
دوس جون که جای خودش،
ولی موندم چه جوری میشه کسی مثل مخمل باشه!
بدون هیچ منت و توقعی،همه کار برام انجام می ده.کلی هم هوام رو داره!
اگه یه روز نباشه،قاطی می کنم D:
پایه خل بازی هم که هست،دیگه هیچی از یه دوست گل کم نداره!
به این می گن یه دوست نمونه! D:
امروز یکی از اون دوست قدیمیا که سالی یه بار،اونم وقتی کار داره زنگ می زنه، زنگ زد و دقیقا بعد از اینکه سلام کرد،گفت لب تاپ منشیم ویروسی بوده،همه کامپیوترا ویروسی شدن،بعد تو درایو ویندوزم یه فایل hidden داشتم،ولی folder option باز نمیشه،چی کار کنم؟!
حقش بود یه چیزی بهش می گفتم،ولی رعایت سنش رو کردم.
خلاصه این تلفن یاد این چیزا انداختم.
همینا دیگه.

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
حسین یکشنبه 2 مهر‌ماه سال 1385 ساعت 08:39 ب.ظ http://daam.blogsky.com/

تا خط سوم با شما حال و روزم یکیه اما بقیه اش نه! من با کسی تعارف ندارم!! رک و پوست کنده البته تا حالا نتونستم به کسایی که ازشون خوشم نمیاد ردشون کنم برن! بقول بچه ها من رفتارم اروپاییه. تعارف معارف سرم نمیشه... شما هم اگه رودربایستی داشته باشی تو زندگی خیلی گرفتار می شی. موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد